چیزی مسخره
در دوستی ماست
از من می خواهی که
جامه ی کریستین دیور بر تن کنم
و خود را به عطر شاهزاده ی موناکو
عطرآگین سازم
و دایره المعارف بریتانیا را
حفظ کنم
و به موسیقی یوهانس برامس
گوش فرا دهم
به شرط اینکه
همانند مادربزرگم بیندیشم!
از من می خواهی که پژوهشگری چون
مادام کوری باشم٬
چون مادونا
و رقاصه ای دیوانه در شب سال نو
چونان لوکریس بورگیا
هم بدین شرط
که حجابم را همچون عمه ام حفظ کنم
و زنی عارف باشم همچون رابعه عدویه...؟!
اما فراموش کردی که به من بگویی
چگونه...
غاده السمان