چرا هرچه کانالهای این تلویزیون لعنتی را عوض میکنم
جنگ تمام نمیشود؟
و هرچه روی شیشهاش دستمال میکشم
رد اشک از صورت مادرانِ بیفرزند
پاک نمیشود
گناه ما چه بود؟
که تاوانش را هواپیماهای جنگی پسِمان دادند
و تانکهایی که نمیگذارند
این شامِ زهرماری از گلویمان پایین برود
تلویزیون را تو خاموش کن
با همین انگشتی که معلوم نیست فردا را
با کدام بهانه به ماشهای خواهد رساند
و جهان را از کدام زاویه به رگبار خواهد بست
این روزها
به تو هم شک میکنم
به خودم
و به این جعبۀ جادویی مسخره
که سعی میکند دردهایمان را
با مسکنهای نود قسمتی ناپدید کند.
لیلا کردبچه