هوای حوا

"دنیا زشتی کم ندارد، زشتی های دنیا بیش تر می شد، اگر آدمی بر آن ها دیده بسته بود ."

هوای حوا

"دنیا زشتی کم ندارد، زشتی های دنیا بیش تر می شد، اگر آدمی بر آن ها دیده بسته بود ."

نامه به کودکی که هرگز زاده نشد


تو دُختری‌ یا پسر؟ دلم‌ می‌خواد دختر باشی‌ُ یه‌ روز چیزایی‌ که‌ من‌ الان‌ حِس‌ می‌کنم‌ُ حِس‌ کنی‌

مادرم‌ می‌گه‌: دختر دُنیا اومدن‌ یه‌ بدبختیه‌بزرگه‌! وَ من‌ اصلاً حرفش‌ُ قبول‌ ندارم‌! وقتی‌ خیلی‌ دِلِش‌ می‌گیره‌ می‌گه‌: آخ‌! کاش‌ مَرد بهدُنیا اومده‌ بودم‌
می‌دونم‌ دُنیای‌ ما با دست‌ِ مَردا وُ برای‌ مَردا ساخته‌ شُده‌ وُ زورگویی‌ُ استبداد تو وجودش‌ ریشه‌هایی‌ قدیمی‌ داره‌! تو قصّه‌هایی‌ که‌ مَردها برای‌ توجیه‌ کردن‌ِ خودشون‌ ساختن ‌اوّلین‌ موجود یه‌ زَن‌ نیست‌، یه‌ مَردِ به‌ اسم‌ِ آدم‌! بعدها سَرُ کلّه‌ی‌ حوّا پیدا می‌شه‌ تا آدم‌ُ از تنهایی‌ در بیاره‌ وُ بَراش‌ دردسَر دُرُست‌ کنه‌
تو نقّاشیای‌درُ دیوارِ کلیساها، خُدا، یه‌ پیره‌مَردِ ریش‌ سفیدِ نه‌ یه‌ پیره‌زن‌ِ مو سفید! تموم‌ِ قهرمانا هَم‌ مَردَن‌! از پرومته‌ که‌ آتیش‌ُ اختراع‌ کرد گرفته‌ تاایکار که‌ دِلِش‌ می‌خواس‌ پرواز کنه‌!

با تموم‌ِ این‌ حرفا حتّا اگه‌ نقش‌ِ یه‌ مُرغ‌ِ کرچ‌ُبازی‌ کنی‌، زن‌ بودن‌ خیلی‌ قشنگه‌! چیزیه‌ که‌ یه‌ شُجاعت‌ِ تموم‌ نَشُدنی‌ می‌خواد! یه‌ جنگ‌ِ که‌ پایون‌ نداره‌! خیلی‌ باید بجنگی‌ تا بتونی‌ بگی‌ وقتی‌ حوا سیب‌ِ ممنوعه‌ رُو چید گُناه‌ به‌ وجود نیومد، اون‌ روز یه‌ قدرت‌ِ باشکوه‌ متولّد شُد که‌ بِهِش‌نافرمانی‌ می‌گن‌
خیلی‌ باید بِجنگی‌ تا بتونی‌ بگی‌ تو تنت‌ چیزی‌ به‌ اسم‌ِ عقل‌ وجود داره‌ که‌ دوس‌ داری‌ به‌ صداش‌ گوش‌ بِدی‌!


 نامه به کودکی که هرگز زاده نشد/اوریانا فالاچی

نظرات 3 + ارسال نظر
من یک زنم پنج‌شنبه 23 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 12:46 http://khaabebaran.blogfa.com/

یادمان باشد

شاید شبی

آنچنان آرام گرفتیم

که دیداره صبح فردا ممکن نشد؛

پس به امید فرداها

"محبتهایمان" را ذخیره نکنیم

سلام
شهادت امام حسین را خدمت شما تسلیت عرض می کنم
با وجود اینکه این کتاب رو قبلا خوندم
ولی باید بازم خوندش..

پرسیدم از هلال چرا قامتت خم است ؟

آهی کشید و گفت ماه محرم است . . .

من هم ایام شهادت امام حسین (ع) رو به شما تسلیت میگم.
..............................................
بعضی کتابها رو باید بارها خوند

زهرا سه‌شنبه 14 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 11:45 http://bookplayer.blogsky.com/

باید اعترام کنم که وقتی این کتاب خوندم خیلی ترسیدم ! از مادر شدن ! از زن بودن ! از عاملی برای یه زندگی بودن !! خیلی بهم ریختم . دو خط می خوندم سه ساعت فکر میکردم و هنوزم مطئنم تا زمانی که بچه دار نشم نمی تونم تمام حرفاش درک کنم ... از ترس سراغ کتابی دیگه این نویسنده نرفتم !!!

این کتاب یکی از کتاب های مهمی که خوندم؛ درست که تلخه ولی حقایق مهمی رو مطرح کرده.

تلار دوشنبه 13 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 12:06 http://man1zan.blogsky.com/

این کتاب رو بیشتر از ده بار خوندم و هنوز سیر نشدم از خوندنش... واقعا محشره

من دیشب برای بار دوم خوندمش
اولین بار ٥سال پیش بود
دیشب که خوندمش چیز های تازه ای ازش فهمیدم
بعضی کتاب ها رو باید بارها خوند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد