هوای حوا

"دنیا زشتی کم ندارد، زشتی های دنیا بیش تر می شد، اگر آدمی بر آن ها دیده بسته بود ."

هوای حوا

"دنیا زشتی کم ندارد، زشتی های دنیا بیش تر می شد، اگر آدمی بر آن ها دیده بسته بود ."

مینیاتور


از قیافه ی زنم خسته شده ام

دیگر دست پختش مثل سابق نیست
او را به خانه ی پدرش برخواهم گرداند
به مادرم پیغام خواهم داد
تا برایم باکره اى از حوالى بخارا بفرستد
چهارده ساله اى سر به زیر
که ابروان هلال پیوسته
و پستان هاى کال برجسته داشته باشد
گیسو افشان کند اما سرخاب نمالد
کم حرف باشد و هر سال
برایم پسرى شبیه بچگى هاى خودم بیاورد
استخاره کرده ام خوب آمده
اگر کنیزى مرا بپذیرد,
تمام ملک سمرقند را به نامش مى کنم
حرمسرایى برایش مى سازم
کنج لبش خالى درشت مى نشانم
او را مثل مینیاتورى قیمتى از عهد نادرشاه
به دیوار اتاق خوابم قاب مى کنم



مانا آقایی